ترجمه و تاثیر شعر فارسی در شبه قاره
دنیای شعر و هنر پارسی
تا شقایق هست زندگی باید کرد...

ترجمه و تاثیر شعر فارسی در شبه قاره

نویسنده:دكتر ابوالقاسم رادفر

 

مقدمه

از آنجا كه ملل جهان به مناسبت های گوناگون همواره در تماس رفت و آمد بوده و هستند خواه‌ناخواه زبان و ادبیات و مسائل مختلف فرهنگی و آداب و رسوم آنان بر یكدیگر تأثیر می‌گذارند و این، امری طبیعی است. البته گاهی بسته به شرایط، این اثرگذاری بیشتر و زمانی كمتر است، به‌ویژه در كشورهایی مانند ایران و هند كه وجوه مشترك تاریخی، زبانی و فرهنگی بسیار داشته‌اند این اثر كاملاً مشهود است. تشابهات و پیوندهایی كه بین زبان های باستانی ایران و هند به علت منشا واحد رابطه خویشاوندی وجود دارد با مقایسه بعضی از واژه‌های دو زبان مانند كلمات پدر، مادر، برادر، دختر، سر، تن، بازو، دندان، پیل، گاومیش، جو، گندم و ... تأیید می‌شود.

در زمینه ادبیات هم اگر ادبیات فارسی را با بخش مهمی از ادبیات شبه‌قاره مقایسه كنیم آثار بسیاری را می‌بینیم كه ترجمه‌ای از آثار فارسی هستند، یا تحت تأثیر آنها پدید آمده‌اند. برای نمونه در ادبیات اردو، در نظم و نثر، داستان و غیر داستان این تاثیر و نفوذ زبانی و ادبی كاملاً مشهود است. البته این تاثیرگذاری زبان و ادبیات فارسی فقط به زبان و ادبیات شبه قاره محدود نمی‌شود. بسیاری از زبان ها و آثار ادبی جهان تحت تأثیر زبان و ادبیات فارسی بوده‌اند و آثار بسیاری تحت تأثیر ترجمه آثار شاعران و نویسندگان فارسی‌زبان پدید آمده است كه در اینجا فقط به اختصار اشاره‌ای به نفوذ چند تن از بزرگان ادب فارسی ایران در شبه قاره به عنوان مشت نمونه خروار می‌كنیم.

كتاب ها و مقالات و پایان‌نامه‌های دكتری چندی درباره تاثیر زبان فارسی بر زبان های محلی هند نوشته شده است. وجود بیش از 60 درصد واژه‌های  فارسی در زبان اردو و تقریباً 40 درصد در زبان هندی و حدود هشت هزار واژه فارسی و عربی در زبان بنگالی و واژه‌های بسیاری در زبان های شبه قاره (حدود 20 درصد) (1)در طول 350 سال ارتباط حكومت های فارسی‌زبان با مردم شبه قاره، دامنه نفوذ زبان فارسی را نشان می‌دهد.

جواهر لعل نهرو اولین نخست‌وزیر دانشمند و روشنفكر هند مستقل در آثار خود اشاره‌های زیادی به فرهنگ و تاریخ ایران دارد. او وقتی درباره روابط تیموریان هند با ایران دوران صفوی سخن می‌گوید، نظر خود را درباره نفوذ فرهنگ فارسی بر هند ابراز می‌كند و می‌نویسد: "تمام زبان های جدید هندی پر از كلمات فارسی می‌باشند. این امر برای زبان هایی كه فرزندان زبان سانسكریت باستانی می‌باشند، بدیهی است و مخصوصاً برای زبان هندوستانی كه خود مخلوطی از زبان های مختلف می‌باشد، بسیار طبیعی است، اما حتی زبان های دراویدی (2) جنوب هند تحت تأثیر لغات فارسی واقع شده‌اند."

وجود لغات فارسی و عربی به تعداد زیاد در" راماین"(3) نیز نشانگر رواج بیش از اندازه زبان فارسی در شبه‌قاره بود. این واژه‌ها در زبان هندی رواج دارند: "رخ، پوچ، باغ، ساز (در معنی ساز و سامان)، بازار، دربار، سهم (به معنی ترس)، پیاده، شور، تیر، گمان، اندیشه، نوازنا (از مصدر نوازیدن)، بار باز، ساده، گود، اسوار (به معنی سوار) نشان، جهان، كاغذ، رنگ، برابری، زین، بخشش، سرتاج، میوه، شاخ، كلاه، كمان، مزدوری، داغ، گردن، تركش (به معنی تیردان)، زور، خوار (به معنی ذلیل)، فراخ، زندان، هنر، چوگان، موشك (به معنی موش)، پلنگ، كرم، گناه، بس، چار، لگام، سفیدی، سان، آه، هیچ، فیروز، جوان، مرهم، پایك (به معنی پیاده و قاصد)، میش و ..."(4)

اما درباره بخش دوم، یعنی نفوذ و حضور شعر فارسی در شبه قاره، نخست از فردوسی و شاهكار جهانی او شاهنامه شروع می‌كنم:

 

شاهنامه

حماسه بزرگ استاد طوس تنها اثری متعلق به سرزمین ایران و زبان فارسی نیست، بلكه یك اثر جاودان جهانی به‌شمار می‌رود كه از آغاز پدید آمدن همواره در بین اهل فن و تحقیق و حتی مردم عادی و عامی رواج بسیار داشته است. حد و اندازه آن به درجه‌ای است كه برخی از محققان ادبیات حماسی آن را از ایلیاد و ادیسه منسوب به هومر برتر و بالاتر می‌دانند و فقط یادآور می‌شوم كه بالغ بر دویست اثر به تقلید شاهنامه سروده شده است و به اكثر زبان های زنده ترجمه شده است كه اینجانب در مقاله‌ای به مناسبت "هزاره تدوین شاهنامه" در دانشگاه تهران فهرست ترجمه‌های شاهنامه را ارایه داده‌ام. فقط در اینجا به این نكته اشاره می‌كنم كه "فقط در زبان بنگالی درباره فردوسی و شاهنامه 23 اثر از آغاز سده نوزدهم تا امروز انجام گرفته است."(5)

درباره تاثیر شاهنامه و فردوسی در شبه قاره می توان به منابع زیر مراجعه كرد:

1- "شاهنامه و هند" از پروفسور امیرحسن عابدی (ص8-53)

2- "نفوذ فردوسی و شاهنامه در سند" از استاد حسام الدین راشدی (ص 84-69)

3- "آثار قهرمان شاهنامه در ادبیات باستانی هند" از پروفسور آچاریه دارمندرنات (ص 190-187.

 

خیام

تا آنجا كه اینجانب درباره نفوذ شاعران پارسی‌گوی در ادبیات جهان تحقیق كرده و می‌توانم ماخذ و سند ارایه دهم، هیچ  شاعری به اندازه خیام، تاكنون آثارش به زبان های دیگر ترجمه نشده، حتی كشورها و زبان هایی وجود دارد كه تاثیر ادبیات فارسی در آنها تنها از طریق ترجمه رباعیات خیام است و تاكنون بالغ بر چهل زبان رباعیات خیام ترجمه شده كه در این‌ باره فقط جهت اطلاع از ترجمه‌های رباعیات خیام به زبان های محلی شبه قاره می‌توانید به مقدمه كتاب نذر خیام از راجه مهكن لال (اولین مترجم اردوی رباعیات خیام) مراجعه كنید كه در آنجا از ترجمه‌های بنگالی، گجراتی، تامیل، اوریه، سانسكریت، هندی، تلكو، مراتهی، اردو و حتی زبان های اروپایی اطلاعاتی داده شده است.(6) شاید اشاره بدین نكته ضروری باشد كه فقط در زبان بنگالی شش ترجمه و تألیف درباره رباعیات خیام و خود او در سده اخیر انجام گرفته است. همچنین (به نقل تعلیقات ترجمه فارسی تاریخ ادبی ایران تالیف ادوارد براون جلد دوم ترجمه علی پاشا صالح در اروپا) صدها اثر درباره خیام و آثار و اندیشه او نوشته شده است. همین نمونه‌ها و آثار نشانگر نفوذ عمیق ادبیات ایران به ویژه شعر فارسی در بین ملل دیگر و زبان های گوناگون جهان است.

 

نظامی

یكی از مظاهر مهم نفوذ زبان فارسی در شبه قاره وجود نسخه‌های خطی فراوان آثار شاعران فارسی‌گوی ایران در كتابخانه‌های متعدد شبه‌ قاره است. به عنوان نمونه می‌توان یادآور شد كه فقط درباره نظامی گنجوی شاعر فارسی‌سرای خمسه‌پرداز سده ششم بر اساس مقاله پرفسورا شریف حسین قاسمی از 37 كتابخانه هند 292 نسخه از آثار مختلف نظامی و شروح آنها معرفی شده كه البته تعدادی از آنها شروحی است كه استادان هندی برای فهم اشعار نظامی نوشته‌اند. اگر روزی تمام كتابخانه‌های هند و پاكستان و بنگلادش به طور كامل فهرست شود خود نشان می‌دهد كه بالغ بر 1000 اثر فقط از آثار نظامی به صورت نسخه خطی وجود دارد و اگر كتابهای چاپی، تحقیقات، رسالات و آثار هنری مانند نقاشی ها، مینیاتورها و خطاطی های پیرامون نظامی جمع شود، خود رقمی بالاتر از دو هزار می‌گردد، كه البته علاوه بر مقاله پرفسورا شریف قاسمی اینجانب هم در كتابشناسی نظامی گنجوی كه به مناسبت كنگره بزرگداشت نظامی (سال 1371) چاپ شده در كتابی بالغ بر 600 صفحه درباره نسخ خطی، چاپی، مقالات، فرهنگ ها، پایان‌نامه‌ها، ترجمه‌های آثار نظامی به زبان های مختلف، مقلدان آثار نظامی، معرفی نظامی‌شناسان ایرانی و خارجی به تفصیل سخن گفته‌ام.

 

عطار

مقبولیت و شهرت عطار در میان هندیان تا بدان پایه بوده است كه حتی فیضی (1004-954 هـ) ـ ملك الشعرای دربار اكبر (7)ـ در نامه‌ای كه به شاه می‌نویسد، ضمن نقل حكایتی به ابیات زیر از عطار استناد می‌ورزد كه خود دلیل استوار دیگری بر شهرت و آوازه عطار در دیار هند تواند بود.

" ز نادانی دل بر جهل و پر مكر

   گرفتار علی ماندی و بوبكر

 
   چو یكدم زین تخیل می‌نرستی

 نمی‌دانم خدا را كی پرستی (8)

 

تفصیل مربوط به نسخه‌های خطی و چاپی و ترجمه‌ها و تحقیقات پیرامون عطار در شبه ‌قاره هند خیلی بیش از نظامی است و فقط به عنوان نمونه از پندنامه او به زبان اردو و پنجابی، ده ترجمه و از تذكره‌الاولیاء شش ترجمه و از منطق الطیر سه ترجمه ذكر شده است.

فقط در مقاله "عطار در شبه ‌قاره"(9) تعداد 555 اثر متعلق به عطار شامل نسخه‌های خطی، چاپی، شروح، تراجم و نوشته‌های دیگر معرفی شده است كه این خود یك نمونه دیگر از رسوخ افكار و اندیشه و شعر ادب فارسی در شبه‌ قاره است.

 

سعدی

حضور سعدی و آثارش در شبه‌ قاره از زمان خود وی چنان گسترش داشته، كه آثار او به عنوان كتاب درسی در حوزه‌ها و مدارس و مكتب‌خانه‌ها و حلقه‌های وعظ و خطابه به عنوان آثار ادبی و اخلاقی مورد استقبال همگان بوده است. وجود نسخه‌های فراوان خطی و چاپی، شرح ها و فرهنگ های مختلف، تحقیقات و پژوهش های متعدد درباره زندگانی و آثار و افكار این شاعر و نویسنده بزرگ در شبه‌ قاره نشان‌دهنده نفوذ و پایگاه عمیق زبان و ادبیات فارسی در شبه‌ قاره است. فقط در سده نوزدهم و بیستم، به زبان بنگالی تعداد سه ترجمه از آثار شیخ سعدی انجام گرفته و تاكنون بالغ بر 60 اثر به تقلید از گلستان سعدی نوشته شده است. فكر می‌كنم ذكر همین دو مورد برای تاثیرگذاری آثار و افكار سعدی بر ادبیات شبه‌ قاره كافی است؛ در حالی كه دامنه نفوذ سعدی فقط منحصر به شبه‌ قاره نیست، بلكه در اروپا تاثیر آثار داستانی ـ اخلاقی سعدی را بر آثار برخی نویسندگان بزرگ غربی چون لافونتن (10) نمی‌توان انكار كرد. تنها با مراجعه به كتاب درباره سعدی تألیف خاورشناس بزرگ فرانسوی هانری ماسه (Henry Masse) می‌توان تا حدودی به نفوذ و تاثیر عمیق سعدی بر غرب، به‌ویژه ادبیات فرانسه پی برد.

 

مولوی

 مولانا جلال‌الدین عارف وارسته‌ای كه آیین او عشق است و كلام او دعوت به یگانگی، عاشق سوخته، اما آگاه به معارف الهی كه وجودش را محبت و ستایش خدای یكتا پر كرده است. مثنوی و غزلیات او در عین اینكه دریایی است آكنده از جوش عشق و جوشش عرفان، نقاوه( برگزیده) و چكیده فرهنگ و معارف اسلامی و ایران را هم در خود جمع دارد. از بین شاعران ایرانی شاید هیچ شاعری جز سعدی از لحاظ وسعت دامنه تاثیر در خارج از ایران به پای مولوی نرسد، زیرا عمق اندیشه و سلطه معنوی كلام مولانا در سراسر قلمرو فرهنگ فارسی، هندی، عربی، تركی تقریباً از زمان خود شاعر چنان تاثیری بر افكار و قلوب مردم و صاحبان اندیشه گذاشته است كه اثر آن نه تنها در فلسفه و عرفان بلكه در ادبیات آن سرزمین ها هم كاملاً احساس می‌شود ...

نویسنده این سطور در مقاله‌ای تحت عنوان "ترجمه‌های آثار مولوی"(11) به تفصیل درباره ترجمه‌های آثار مولوی به زبان های مختلف پرداخته و از ترجمه‌های اردو، بنگالی، پنجابی، سندی و كشمیری نیز یاد كرده‌ام. بنا به نقل دكتر ابوالبشر فقط 21 اثر درباره مثنوی و شرح و تفسیر آن از اوایل قرن نوزدهم تاكنون به زبان بنگالی نوشته شده است.

مثنوی مولانا همواره در مجالس سماع و ذكر عارفان و درویشان خوانده می‌شود و هنوز هم این كار ادامه دارد و از قدیمی‌ترین ایام از نفوذ شعر مولانا و تاثیری كه بر روح و دل سالكان و مریدان داشته مطالب زیادی در كتاب ها و زندگینامه‌های افراد كه گاه باعث تحول روحی و انقلاب درونی آنان گردیده، ذكر شده است. حتی مشایخ صوفیه برای تهذیب نفس مرید و آموزش نكات دقیق عرفان به سالكان درس مثنوی می‌دادند. در اینجا به جهت اختصار تنها به ذكر نمونه‌ای از كتاب "محبوب ذی المنن تاریخ اولیای دكن" عبدالجبار ملكاپوری بسنده می‌كنم. مولف پنج گنج درباره شاه نورالله صاحب هندوستانی می‌نویسد ... عارف كامل و عالم عامل بود. همیشه درس مثنوی می‌داد و مضامین را خوب شرح و بسط می‌فرمود. اهل دكن او را مولانای مثنوی می‌گفتند. اكثرمشایخ دكن در مثنوی از ایشان سند اخذ كردند. شاه براهان الله قندهاری و شاه میران صاحب حیدرآبادی مثنوی را درس به درس نزد ایشان خواندند. ایشان در منزلش از بعدازظهر تا عصر مثنوی درس می‌داد ... (12)

مثنوی سه سال بعد از مرگ مولانا به وسیله شاگردش احمد رومی به هند رسید ... مثنوی معنوی و سایر اشعار عرفانی نه تنها در افكار مسلمانان بلكه در افكار هندوان و سایر مذاهب نیز موثر بوده است. مثلاً شاعری مسلمان به نام "كبیر" در قرن نهم هجری از تلفیق تصوف اسلامی و افكار هندویی یك مكتب عرفانی به نام "بهاكتی" ابداع كرد كه اساس آن ایمان به خدای واحد و احترام به همه ادیان و مذاهب و ... است.(13)

 

حافظ

حافظ را شاید بتوان یكی از معدود شاعران مهم و مقبول جهان دانست كه شعر و اندیشه او آثار و افكار شاعران و نویسندگان بسیاری را در شرق و غرب تحت تاثیر خود قرار داده است. وجود نسخ بی‌شمار از مجموعه اشعار این اندیشمند و غزل‌سرای بزرگ در كتابخانه‌های بزرگ و كوچك جهان، عمومی یا خصوصی، حكایت از حسن قبول و رواج شعر حافظ دارد. به عنوان نمونه تنها در شبه‌ قاره، غزلیات حافظ بدان شهرتی دست یافت كه تقریباً از زمان خود حافظ و به مصداق بیت زیر مورد توجه بوده است:

 

به شعر حافظ شیراز می‌رقصند و می‌خوانند

سیه چشمان كشمیری و تركان سمرقندی

 

این استقبال گرم و باشكوه از كلام لسان‌الغیب بدان جا رسید كه تا یك نسل قبل در شبه‌ قاره هیچ فرد باسوادی پیدا نمی‌شد كه آثار سعدی و حافظ و احتمالاً مولوی را نخوانده باشد و نمونه‌هایی به حفظ در خاطر نداشته باشد. حتی هیچ خانه‌ای نبود كه در آن نسخه‌ای از كلیات حافظ شیرازی یافته نشود. از سال 1791 م كه نخستین بار چاپ دیوان حافظ تحت نظارت آقای ابوطالب‌خان اصفهانی متوطن به لكهنو از كلكته انتشار یافت، تعداد زیادی از مجلدات آن كتاب در هند و ایران و تركیه انتشار یافته است.(14) البته اینها غیر از انتشار نسخه‌های چاپی و تحقیقات و ترجمه‌ها و نفوذ اشعار حافظ در برخی اشعار به زبان های محلی شبه‌ قاره است كه اگر بخواهیم به یكایك آنها بپردازیم بحث بسیار طولانی خواهد شد، فقط به نمونه‌ای بسنده می‌كنم:

"مثل اینكه فقط حافظ در فكر حضرت گورو نانك نخستین پیشوای بزرگ دین سیك نفوذ كرد، چنان كه حضرت گورو‌ نانك نوشته: دین در خرقه مرتاض نیست، در عصای درویش نیست، در خاكستر نیست كه روی تن مالیده شود، در حلقه‌های گوش نیست، دین در سر تراشیده نیست، در ناقوس نیست. اگر مایلید صراط مستقیم را پیدا كنید از آلایش های دنیوی پاك شوید."

این افكار حضرت گورو نانك كه مشمول سروده‌هایش است، فكر حافظ را به یاد می‌آورد:

نه هر كه چهره برافروخت دلبری داند
 نه هر كه آینه سازد سكندری داند  
نه هر كه طرف كله كج نهاد و تند نشست
 كلاه‌داری و آیین سروری داند  
هزار نكته باریك‌تر ز مو اینجاست 
نه هر كه سر بتراشد قلندری داند(15)  

 نمونه‌های دیگری از مشابهت افكار گورو نانك و حافظ وجود دارد (به ماخذ رجوع شود) و نیز درباره "تأثیر حافظ بر سخن‌سرایان فارسی زبان هند" به مقاله سید انوار احمد رجوع شود.(16)

همچنین سخن گفتن درباره ترجمه‌های حافظ هم حدیث مفصل دارد، زیرا شعر حافظ به بالغ بر سی زبان؛ نه یكبار، بلكه چندین بار ترجمه شده كه فقط اشاره‌ای مختصر به ترجمه آن در بعضی از زبان های محلی شبه‌ قاره می‌كنم.

 در زبان بنگالی 19 ترجمه تنها در دو سده اخیر، پنجابی 7 ترجمه، اردو بالغ بر 24 ترجمه وجود دارد. همین طور غزلیات حافظ به زبان های كشمیری، آسامی و هندی نیز ترجمه شده است.

 اینجانب در كتاب خود تحت عنوان حافظ‌پژوهان و حافظ‌پژوهی(17)  به تفصیل، ترجمه‌های حافظ را به زبان های گوناگون آورده‌ام. البته در جزوه‌ای كه خانه فرهنگ ایران در بمبئی به مناسبت "جشن حافظ شیرازی" چاپ كرده به ترجمه‌ها و شروح حافظ به اردو و برخی منابع دیگر اشاره كرده است. از جمله در آن از 24 ترجمه و شرح اردوی دیوان حافظ نام برده شده است.(18)

 البته نفوذ و حضور حافظ در میان مردم شبه‌ قاره منحصر به اینها نمی‌شود. انبوه نسخ خطی و چاپی(19)، تحقیقات فراوان مستقل، ترجمه‌ها، شروح، تقلیدها از یك طرف، و نفوذ عمیق و رسوخ افكار بلند حافظ در اندیشه متفكران از طرف دیگر است كه فقط اشاره به یك مورد می‌كنم و آن اشعار و افكار علامه اقبال لاهوری است كه كاملاً تحت تاثیر دو متفكر و عارف ایران مولانای روم و حافظ شیراز بوده است كه تفصیل آن را می توانید در كتابهای "اقبال در راه رومی" تالیف دكتر سید محمد اكرم متخلص به اكرام (چاپ پاكستان) و "حافظ اور اقبال" تألیف دكتر یوسف حسین‌خان (چاپ آكادمی غالب دهلی، 1976 م) و دیگر مآخذ مطالعه كنید. یا تاثیر حافظ در گوته شاعر آلمانی به حدی بود كه در واقع گوته دیوان شرقی خود را تحت تاثیر مطالعه غزلیات حافظ پدید آورد. همچنین در كتاب ها آمده است كه پدر رابیند رانات تاگور هر صبح قبل از هر كاری ابیاتی از حافظ و صفحاتی از اپانیشادها را می‌خوانده است. غنای اندیشه و وسعت جهان‌بینی و هنر جادویی كلام حافظ در طول ششصد و اندی سال توانسته قلوب بسیاری از مردم و افكار جهانی را تحت تأثیر خود قرار دهد و پرداختن بدان، وقت مفصلی را می‌طلبد.

با ذكر نمونه‌های فوق تا حدودی دورنمای نفوذ و تاثیر زبان و ادبیات فارسی در شبه‌ قاره روشن می‌شود. البته خود می‌دانید كه زمینه‌های رسوخ و حضور زبان و ادبیات فارسی در شبه‌ قاره صرفاً به زبان و شعر محدود نمی‌شود و ابعاد گسترده‌تری دارد كه به توفیق خداوند بزرگ آن را به زمان دیگری وامی‌گذارم و سخن خود را با این مصراع به پایان می‌برم: تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل.



این صفحه را به اشتراک بگذارید

نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:

نوشته شده در تاريخ دو شنبه 23 آبان 1390برچسب:, توسط محمد |